نقدی بر نمایشگاه نقاشی «رستن ز روی خاک» اثر دکتر سید حسن سلطانی

نقدی بر نمایشگاه نقاشی «رستن ز روی خاک» اثر دکتر سید حسن سلطانی

نقدگروهی

به مدیریت فاطمه گلین مقدم

سیدحسن سلطانی، زاده ۱۳۴۳ در استان یزد می­باشد.

وی فارغ‌التحصیل رتبه اول کارشناسی نقاشی دانشگاه  هنر (پردیس اصفهان) – ۱۳۶۸

و فارغ التحصیل رتبه اول کارشناسی ‌ارشد نقاشی دانشگاه تربیت مدرس -۱۳۷۱

و فارغ‌التحصیل دکترای هنرهای تصویری (با گرایش انیمیشن) دانشگاه وگیک مسکو- ۱۳۸۲

همچنین عضو هیأت علمی دانشگاه هنر – ۱۳۷۲ تا کنون می‌باشد.

نمایشگاه: از تاریخ ۲۱ مهر تا ۴ آبان ۱۴۰۲ در مرکز هنری نقش

هنر نگارگری ایرانی همواره از جایگاه ویژه­ای برخوردار است، اما تلفیق آن با هنر مدرن، چشم انداز عمیقی را به ما القا می­کند. آثار نمایشگاه رستن ز روی خاک، حسن سلطانی نوعی روایتگری اکسپرسیو از نگارگری ایرانی است.

در نمایشگاه رستن ز روی خاک اولین مولفه بصری که به چشم می خورد حرکت است. هنرمند در تک تک آثار خود از ریتم برای القای منظور خود بهره گرفته است. در بیشتر تابلوها ما ابژه­هایی را می­بینیم که به لطف بهره گرفتن از ریتم از روی خاک بلند شده و از یک سمت تابلو (معمولا پایین تابلو) به سوی دیگر تابلو در حرکتند. در حرکت به سوی نور و روشنایی…در بیشتر تابلوها ما با پرنده­هایی مواجهیم که در بعضی آثار به صورت ساده­سازی­شده گویا به شکل برگ در آمده اند .

همانطور که سجاد باغبان ماهر در استیمنت نمایشگاه  نوشته است: «نقاشان نوگرای ایران، هیچ­گاه بی­اعتنا به مساله سنت و مدرنیته نبوده­اند؛ اما تمایز، نوع نگاه و رویکرد ایشان به سنت­های تصویری و چگونگی پرداختن به آن است. در میان برخوردهای متنوع، گروهی از این هنرمندان که اغلب خاستگاه دانشگاهی دارند، درصدد احیا نظام بصری کهن با استفاده از ابزار مدرن هستند.» در این بیانیه، تقابل سنت و مدرنیته و تلفیق هنر مدرن با نگارگری سنتی ایرانی دیده می‌شود. خطوط دورانی و پیچان یادآور ویژگی‌های مکاتب نگارگری است .رد قلمو که مدور و ریتم­وار است  نشان از حرکت و زندگی رادارد . همچنین استفاده از رنگ آبی فیروزه‌ای و طلایی در برخی آثار، به‌خوبی نشان‌دهندۀ دغدغۀ هنرمند نسبت به احیای نگارگری سنتی ایرانی است. در برخی آثار هم تلاش هایی برای ارائه حروف خوشنویسی دیده می‌شود که البته چندان هم وضوح ندارند .

همان‌طور که از نام این نمایشگاه برمی‌آید، انتظاری از مواجه با طبیعت در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. در نگاه اول به آثار حسن سلطانی، حضور ملموس و پررنگ طبیعت دیده می‌شود. آنچه در این آثار به‌وضوح به‌چشم می‌آید، انبوه شاخه و درختان ، گل‌ها، آسمان، خورشید، سبزه و  گندم‌زار و پرنده است. گویی در باغی زیبا به تماشای چشم‌انداز طبیعت نشسته‌ایم.

نکته­ی قابل توجه در این نمایشگاه عنوان نداشتن آثار است . معمولا آثاری که در آن­ها عنوان نیز ذکر می­شود، برداشت سریع و عمیق­تری را به مخاطب القا می­کند. هم­چنین در خصوص چیدمان فضا نیز آثار مرتبط و دارای موضوع یکسان به خوبی در کنارهم قرار گرفته­اند اما از نورپردازی مناسب برخوردار نبودند .

استفاده از رنگ­های تند و گرم و نوعی رنگ­های اغراق شده حس اکسپرسیونیستی را به مخاطب القا می­کند. این رنگ­ها و برخی اشکال در تابلو‌ها حس بی­وزنی می­دهد ، گویی که هم می­خواهد رها باشد و هم نمی­تواند، وجود کادر و قاب­بندی در اطراف برخی تابلوها با استفاده از رنگ تیره؛ اغلب به رنگ سیاه، که می­توان آنها را شبیه به پنجره‌ای بدانیم که در این طرفش زندان و تاریکی و در سمتی دیگر با وجود انفجار ناگهانی رنگ های نارنجی و زرد ، روشنایی و رهایی است.

تصویر شماره ۱- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

در برخی تابلوها از رنگ سرد بخصوص آبی و در مواردی آبی فیروزه‌ای استفاده شده است. رنگ طلایی هم در برخی آثار ایشان دیده می‌شود. تابلوهای آبرنگ، لطیف، پرنور و روشن‌اند و به وضوح حسی از طراوت بهاری می‌دهند. شاید باید آثار ایشان را به دو دسته تقسیم کرد؛ آثاری که شاداب و پرنوراند و آثاری که تیره و تار هستند . رنگ­هایی براق و سرمدی در آثار دیده می­شود که می­تواند نشانی از عالم ملکوت باشد. خطوط موازی تکرارشونده در اثر که معمولا یادآور عنصر درخت است، در برخی نقاشی‌ها به‌سبب نوع ترکیب‌بندی و رنگ، به‌گونه‌ای است که احساسی چون میله‌های قفس و زندان را به مخاطب می‌دهد. درهم تنیدگی حس رهایی و آزادی در این تصاویر حاوی تضادی در احساسات است و این چقدر میتواند برای انسان امروزی ملموس باشد! استفاده از خطوط  عمودی و افقی به گونه ایی است که گویا تابلو را به دو قسمت تقسیم کرده است. این دوپاره‌ شدن اثر، در عین‌حال که می‌تواند نمادی از مرز میان زمین و آسمان باشد، نمایندۀ نوعی تضاد نیز هست. تضاد و تقابل بین شب و روز، نور و تاریکی، غم و شادی، نیکی و بدی و تضاد بین مرگ و زندگی. تضادی که انسان معاصر هر لحظه با آن مواجه است و می‌توان او را به پرنده‌ای تشبیه کرد که در قفس جسم اسیر است  ،آنجا که رنگها  به گونه ای استفاده شده است که گویی حرکت از تاریکی به سمت روشنایی است ،  حرکت از ظلمات به سمت نور است  . آنگاه که در تابلو می بینیم شاخه ها دورانی به سمت نور حرکت می کنند و یاد میکنیم که گیاه هنگام رشد به سمت نور حرکت می کند . این هدف را  نام مجموعه آثار نیز تداعی میکند؛  یعنی ” رستن زِ رویِ خاک ” یا به عبارتی  ” رستن از خاک تیره تا افلاک ” روشن و پر نور . راهی  که سالکین از دیر باز در  در پی آنند

تصویر شماره ۲- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

تصویر شماره ۳- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

تصویر شماره ۴- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

خطوط عمودی و افقی ، پرنده و  دایره از  فرم­های اساسی تابلوهای سلطانی  هستند. یعنی همان گل و مرغ نگارگری ایرانی . پرنده‌ای که در تمام آثار تکرار شده و نماد پرواز و آزادی است، و گاه با منقاری باز گویا شاد و آواز  خوان است و به وضوح حس آزادی و رهایی و حرکت به سوی نور و خورشید در او دیده می‌شود. مرغ که  نماد انسان است و به دنبال حقیقت و نور می­رود و داستان سلوک  در عرفان ایرانی را تداعی می­کند. این مرغان کوچک در بعضی از آثار در کنار هم یک کل واحد را ایجاد می کنند که یادآور داستان سیمرغ است، سی مرغ که به روایت عطار:

سی تن بی بال و پر، رنجور و سست

دل شکسته، جان شده، تن نادرست

در جستجوی سیمرغ افسانه ای به راه افتاده و خطرها کردند و زمانی که به منزلگه مقصود رسیدند دریافتند که سیمرغ افسانه­ای که در پی­اش بودند، خودشان هستند. سی مرغ در کنار هم…

هم ز روی عکس سی مرغ جهان

چهره سیمرغ دیدند آن زمان

چون نگه کردند این سی مرغ زود

بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود .

آیا مرغان نقاشی های  سلطانی میدانند که همان سی مرغ اند ،  حتی اگر  پشت خطوط عمودی زندان یا چارچوب ­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­ها ، گرفتار و آوازخوان، تمنای رهایی دارند و در حرکت سیال و دورانی قلمو که تلاطم زندگی را تداعی می­کند، به دنبال منبع وجود خود می­گردند !.

تصویر شماره ۵- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

از دیگر ویژگی‌های آثار سلطانی که زیاد به چشم می‌آید، استفاده از عنصر دایره است. دایره‌ها یی به رنگ‌ زرد یا  نارنجی ،یادآور خورشید هستند؛ اما در نمونه‌هایی نیز نحوۀ ترکیب‌رنگ و قرارگیری آن در ترکیب‌بندی اثر، یادآور کرۀزمین یا حتی حوض است. به‌طور‌مثال در اثری گویا از چارچوب پنجره به حیاط می‌نگریم و پرنده‌هایی آوازخوان را در بالای حوض پرآب به تماشا نشسته‌ایم .(تصویر شماره ۶ )

تصویر شماره ۶ – بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

تصویر شماره ۷- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

اثر دیگر ( تصویر شماره ۸ )  گویی نمایش جاده‌ایست آسفالتی با خط کشی سفید به سمت بی‌انتها، در وسط تابلو یک دایره با شاخ و برگ و پرنده بر روی شاخه به رنگ‌های زرد و قهوه‌ای کشیده شده انگار که می‌خواهد بگوید این دایره بطن و دریچه‌ایست که بدانیم مفصد آن خط سفید و جاده آزادیست .در پایین همین اثر خطوط روشن تداعی گر دستان کوچک و ظریفی است که گویی پرندگان را به پرواز تشویق میکند . ایا این دستان مادر زمین است یا  کودکانی که آرزوهایشان را  همچون پرنده ایی به پرواز در آورده اند ؟!

تصویر شماره ۸- بدون عنوان – اثر حسن سلطانی

به عبارت دیگر  تعدد مرغان و تلاطم خطوط در آثار می­تواند نماد کثرت و دایره خورشیدگونه موجود در آثار همان وحدت و حقیقت هستی است. وحدت وجود حقیقت پنهانی است که می­تواند از این آثار  دریافت شود . کثرت در قالب پرنده تلاش می­کند به خورشید  یعنی وحدت وجود برسد .حتی اگر این تابلوها مروری بر آثار چند سال گذشته (بیست سال ) حسن سلطانی باشد ،  اما  عناصر تابلوها همان و معنا همان است : مرغ و دایره و خطوط / نور و  حرکت و وحدت وجود .  همان سی مرغی که یک مرغ بیش نیست و میکوشد به سیمرغ برسد .  به بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود .

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا