نقدی بر آثار پریسا شاد قزوینی در نمایشگاه «سرزمین زیبای من، ایران» در صربستان

نقدی بر آثار پریسا شاد قزوینی در نمایشگاه «سرزمین زیبای من، ایران» در صربستان

به مدیریت: شقایق گدازگر

 

در راستای توسعۀ همکاری‌های فرهنگی، هنری و آموزشی، نمایشگاه آثار پریسا شاد قزوینی با عنوان «سرزمین زیبای من، ایران»، از سوی گالری بین المللی «رادوان ترناواک میچا» شهر والیوو، از تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۲، به‌مدت یک ‌ماه در والیوو صربستان برپا شده‌است. پریسا شاد قزوینی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا (س) در گروه نقاشی، تحصیل‌کردۀ رشتۀ نقاشی در مقطع کارشناسی و ارشد در ایران و همچنین دارای مدرک دکتری فلسفۀ هنر از آلمان است. ایشان که از نقاشان زن مطرح ایران هستند، متولد سال ۱۳۴۰ می‌باشند.

در این نمایشگاه، چهل اثر نقاشی از مناظر ایران که اکثراً از استان گیلان هستند ارائه شده‌ که بیشتر آن‌ها در تابستان ۱۴۰۲ خلق شده‌اند و بیش از سی نمونۀ آن، نقاشی اکرلیک هستند. آثار، در کادرهای متنوع افقی و عمودی و اکثراً در سایزهای کوچک و حدوداً کمتر از یک مترمربع ارائه شده‌اند. در اولین نگاه کلی به مجموعۀ آثار، حس می‌کنیم سبک آثار، ناتورالیستی است یا در نگاهی دیگر، امپرسیونیستی و در مواردی حتی رمانتی‌سیسم به نظر می‌رسند. چرا که چیزی جز طبیعت در این مجموعه دیده نمی‌شود و آن‌چه هم که دیده می‌شود، با بیان و رنگ‌هایی عاطفی و ضربات کوتاه قلم همراه است که هیجان و غلیان احساسات هنرمند در آن به‌خوبی دیده می‌شود. استفاده از رنگ­های گران و گرم، حرکت قلم‌مو و کاردک، به‌خصوص حرکت دورانی در قسمت آسمان و ضربه­های قلم‌مو در دشت­ها، به زیبایی جلوه­گر طبیعت امپرسیونیستی شده­اند.

چه‌بسا خود هنرمند، این دیدگاه را قبول ندارد و در گزارشی از این نمایشگاه که در وبسایت «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» منتشر شده است، هنرمند صراحتاً می‌گوید: «در این مجموعه، نه ناتورالیست کار کردم و نه امپرسیونیست؛ نه آبستره کار کردم و نه واقع‌گرا، بلکه شما تلفیق میان همۀ آن‌ها را در این کارها می توانید ببینید. این شیوۀ اجرا، شیوۀ شخصی من است که با دست آزاد و ابداع آنی و حس لحظه‌ای و به‌صورت بداهه انجام می‌پذیرد». در ادامه بیان می‌کند: «اقیانوس هنر را پایانی نیست. عرض و طول هنر به اندازه ادراک بشری در طول تاریخ تمدن عمق و گستردگی دارد. هرکس از دریچه‌ای بدان نظر می‌کند و آن را معنا می‌بخشد و درک می‌کند. جوامع مختلف در طول تاریخ سبک‌های گوناگون را برمبنای زیباشناسی دوره و جامعه و فرهنگ خود ایجاد کردند ولی همگی حقیقت یک بیان و معنا را ارائه کرده‌اند. راز هنر را باید شناخت تا به معرفت حقیقی دست یافت. پس مفاهیم نهفته در هنر را با درک پایین و محدود خود تأویل و تفسیر نکنیم و بگذاریم در عرصۀ حیات و وجود بشریت به عنوان موهبتی والا و الهی شناخته شود. و این موهبت الهی را بی‌منت به دیگران و به نسل های بعد اهدا کنیم. باشد تا دنیایی زیبا در صلح و آرامش و امنیت برای همۀ آحاد بشریت و موجودات عالم داشته باشیم».

درمورد عناصر پیرامتنی که موجب خلق این آثار شده‌اند، شاید بتوان حس نوستالژی هنرمند از شهر و دیارش را به‌عنوان زمینۀ عاطفی خلق اثر بیان کرد؛ زیرا اکثر آثار ارائه‌شده در این نمایشگاه، چشم‌اندازهایی از مناطق زیبای استان گیلان هستند که می‌توان آن را به پیشینۀ جغرافیایی هنرمند نسبت داد که متولد همین استان و شهر رشت می‌باشد. بیشترین تأکید او در نقاشی‌هایش موضوع روستا است؛ جایی که همۀ ما از آن خاطرهایی در دوران کودکی داریم و برایمان حتی نگاه کردن به نقاشی‌ها هم لذت‌بخش است. رنگ های استفاده‌شده در آثار، مورد پسند ایرانیان است؛ چراکه این مناظر را گویی به چشم دیده‌اند و برایشان قابل لمس و درک است و حس نوستالژی را به مخاطب القا می‌کند. پریسا شاد قزوینی در خانواده‌ای فرهنگی و اهل هنر ، بزرگ شده و از کودکی با رنگ و قلم خوگرفته‌ است. چنانچه در کاتالوگ آثارشان از این نمایشگاه، در مورد پیشینۀ خانوادگی ایشان نوشته شده پکه پدر، مادر و پدربزرگ و مادربزرگش همگی معلم بودند. پدربزرگ او نیز خوشنویس و مجموعه‌دار آثار هنری بود؛ در حالی که پدرش یک نقاش و خوشنویس آماتور بود. لذا می‌توان ردپای گرایش او  به هنر را در خانواده دنبال کرد.

او در این مجموعه، تصاویر متفاوتی از مناظر سرسبز و پردار و درخت گیلان، تا چشم‌اندازهایی از دریای‌خزر گرفته و هوای ابری، جنگل ابر، درختان زیتون و سد منجیل، مرداب و کویر، سبزه‌زار، تابستان و غروب را نشان می‌دهد. رنگ ها در برخی آثار او، بسیار پرشور و حرارت هستند و حالت بیان‌گری دارند و در برخی دیگر نمایان‌گر حالتی کدر و غم‌انگیز می‌باشند. با این‌که در بعضی از آثار، از رنگ‌های گرم بیشتر استفاده شده است ولی کارها، حس سردی را به مخاطب انتقال می‌دهند و اکثر آن‌ها گویی پاییز و یا بهار است و منبع نور که همان خورشید است به‌صورت مایل می‌تابد و گویی صبح است و یا عصر به هنگام غروب.

آسمان و ابرها در برخی آثار او حس پیچیدگی و شگفتی را القا می‌کنند که با شور و هیجانی عاطفی درهم‌آمیخته‌اند. ابر در نقاشی‌های او بسیار پررنگ به تصویر کشیده شده است و حس رهایی و پرواز می‌دهد.  اثری با عنوان «جنگل ابر» (تصویر۱) که کمی انتزاعی­تر از بقیۀ آثار است، گویی سپیده‌دم را توصیف می­کند و ابرها مانند دریایی خروشان به نظر می­رسند. در اکثر آثار افقی ایشان، خط افق، حدوداً در یک‌سوم پایین تابلو قرارگرفته است که باعث شده آسمان بیشترین فضای تابلو را اشغال کند و عظمت آن چشمگیرتر باشد. رود در اکثر آثار او دیده می‌شود که نشانه‌ای از جریان  زندگی و آرامش دارد. به خاطر نوع ابرها و مسیر رودها، اثر حس پویایی و زنده‌بودن را به مخاطب القا می‌کند. در اکثر آثار، اثری از انسان نیست؛ طبیعت بکر و دست نخورده باقی­مانده، کسی حضور ندارد و طبیعت با سکوت فرمان‌روایی می­کند. در اثر «داماش» (تصویر۲)، هارمونی رنگ نارنجی در کنار سبزهای پخته، جلوۀ خانه­های انسان را بیشتر کرده اما این خانه‌ها متروکه است یا خیر، مشخص نیست. در تابلوی «ماسوله» (تصویر ۳) نیز، جنب و جوش انسانی دیده نمی­شود؛ فقط طبیعت است و سرزمین زیبای ایران. در این نمونه‌ها، حس ناخودآگاهی القا می‌شود؛ گویی صداهایی از محیط را می‌توان شنید.

تصویر ۱: جنگل ابر، ۲۰۲۳، اندازه ۴۲ × ۵۶ سانتی‌متر، اکرلیک روی کاغذ

تصویر ۲: داماش، ۲۰۱۷، اندازه ۷۰ × ۷۰ سانتی‌متر، میکس مدیا روی بوم

تصویر ۳: ماسوله، ۲۰۲۳، اندازه ۴۲ × ۵۶ سانتی متر، اکرلیک روی کاغذ

 

پیچ‌وتاب‌ خطوط  در برخی نمونه‌ها، مخاطب را به یاد آثار اکسپرسیونیستی ونگوگ می‌اندازد؛ گویا هنرمند قصد داشته به تقلید از وی، منظره‌ای را به تصویر بکشد. او هوشمندانه از ترکیب دو رنگ مکمل مثل آبی و نارنجی استفاده کرده و ترکیب این دو رنگ، همراه با رنگ زرد یا تاش‌هایی از رنگ سفید، یادآور نقاشی‌هایی از ونگوگ می‌شود. چند نمونه از آثار این مجموعه هم، مخاطب را به یاد تابلوهای سبک رمانتی‌سیسم نظیر آثار «ترنر» می‌اندازد (تصویر ۱). می‌توان گفت در اکثر کارهای او، از رنگ‌های سرد به‌خصوص آبی و سبز استفاده‌‌شده که در نمونه‌هایی هم نور زرد به‌ این ترکیب‌بندی اضافه‌شده است. البته، چند اثر هم با رنگ‌هایی گرم نظیر قرمز، نارنجی و صورتی دیده می‌شود. شاید بتوان گفت اوج این زیبایی را در تابلوی «کویر نمکی» (تصویر ۴) می­توان مشاهده‌ کرد. ابرهای خروشان صورتی‌رنگ، حرکت و صدای باد را تداعی می‌کنند که درکنار رنگ­های خنثی و سکون و سکوت صحرا، تضاد قابل‌توجهی را ایجاد کرده‌اند. اگر به آثار این مجموعه نگاهی کلی بیندازیم، هنرمند از تکنیک لکه گذاری استفاده‌کرده است و حدومرزی برای نقش‌ها قائل‌نشده است. بین رنگ‌ها حالت مرزبندی وجود دارد ولی این مرزها با خط و کادر ترسیم نشده‌اند و صرفاً با رنگ‌بندی از هم مشخص می‌شوند. شاید بتوان این مرزبندی نامشخص و درهم‌تنیدگی رنگ‌ها را به همان ادعای هنرمند نسبت داد که نحوۀ اجرای آثار را به‌صورت لحظه‌ای و بداهه بیان‌کرده و آن را روش شخصی خود می‌داند. هم‌چنین باتوجه ‌به گفته‌های خود هنرمند، آثار ایشان در سبک خاصی نمی‌گنجد؛ گویا که تلفیقی از سبک‌های مختلف است. چه‌بسا در نمونه‌هایی، حس دنباله‌روی از آثار هنرمندان مشهور سبک‌های مختلف را به مخاطب می‌دهد. بنابراین، هنرمند چهارچوب مشخصی برای سبک و اجرای آثارش قائل نیست و کاملاً در لحظه پیش می‌رود؛ گویی که احساسات دورنی‌اش را از ناخودآگاه، به‌صورت آنی به تصویر می‌کشد. در مجموع می‌توان گفت که آثار ایشان برای بینندۀ ایرانی آرام‌بخش است و می‌تواند ارتباط نزدیکی با مخاطب برقرار سازد.

تصویر ۴: کویر نمکی، ۲۰۲۳، اندازه ۴۲ × ۵۶ سانتی‌متر، اکرلیک روی کاغذ

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا